داشتیم تلفنی صحبت میکردیم،میگف امروز انقد راه رفته

واس کاراش،وانقد خستس ،بعد میگه دلم بغل میخواد

بااینکه تاحالا هیچ پسریو بغل نکردم،ولی عمیقا دلم خواس

وقتی اینجور با خستگی تموم گف دلم بغل میخواد ،بغلش 

میکردم اگر پیشم میبود

ولی بهش گفتم مواظب باش تو مشهد عربا نبرنت بغلت نکنن

انقد خندیدیم



مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها